در حاشيه هفته٬
سياوش دانشور
اعتراض عليه گرانى و فقر در اسرائيل

موج اعتراض و قيام عليه حکومتهاى مستبد سرمايه به الگوئى اعتراضى و فرصتى براى انکشاف مبارزه واقعى کارگران و محرومان در کشورهاى مختلف تبديل شده است. در يادداشت سردبير شماره ١٩۴ مورخه ١۶ مارس ٢٠١١ اشاره شد:

"... اگر در تونس و مصر مردم عليه حکومتهاى کودتائى و ارتشى و نوکر بانک جهانى بپا خواستند و برخلاف تبليغات پوچ به اسلاميها ميدان ندادند٬ در ليبى٬ عراق٬ لبنان٬ سوريه٬ و عربستان٬ اين پرچمداران رنگارنگ اسلام سياسى و فدراليسم قومى اند که مورد هجوم قرار گرفته اند. وضعيت يمن و مراکش و بحرين و امارات و کويت و الجزاير نيز همين است. جنبش عليه فقر و نابرابرى و فساد و ديکتاتورى همه حافظان اين چهارچوب اعم از اسلامى و قومى و غير اسلامى را هدف قرار داده است. بايد منتظر تاثيرات اين موج در کشورهائى مانند اسرائيل و ترکيه و پاکستان و افغانستان بود.. . "

اسرائيل در هفته هاى اخير با تظاهراتهاى دهها هزار نفرى عليه فقر و گرانى روبرو بوده است. اعتراض به گرانى مسکن و غذا و نيازهاى اوليه منجر به اعتراض توده اى در ده شهر اسرائيل شد. اين اعتراضات با اعتصاب عمومى کارگران ادامه يافت. بخش زيادى از مردم در اتاقکها و آلونکهائى که تامين هزينه آن هم سخت است زندگى ميکنند. مردم خواهان رفتن و استعفاى نتانياهو و عدالت اجتماعى هستند. مردم کارگر و زحمتکش و نسل جديد در اسرائيل از جنگ و آدمکشى و نابرابرى و تبعيض٬ گرانى و سقوط دستمزدها و سطح معيشت به ستوه آمده اند. مردم از "انقلاب بعنوان راه حل بحران" و از "تمام قدرت به کارگران" در اين تظاهراتها سخن گفتند. پليس به سرکوب و دستگيرى تظاهر کنندگان پرداخت. اين تحولات در اسرائيل چند حکم پايه اى را تائيد ميکند:

اولا اسرائيل بعنوان يک دولت سرمايه دارى از همان قوانينى تبعيت ميکند که ديگر کشورهاى سرمايه دارى و اساس آن بر استثمار خشن کارگران و محرومان و تلمبار سود و سرمايه توسط اقليتى بسيار ناچيز مبتنى است. ثانيا هويت مذهبى- قومى تراشيده شده براى اين مردم٬ مانند هويت اسلامى تراشيده شده براى مردم منطقه خاورميانه٬ نميتواند حقايق طبقاتى و منافع متمايز طبقاتى در اين کشورها را براى مدت طولانى در ابهام قرار دهد. ثالثا عنوان "بهار عربى" و مجموعه اصلاحاتى که تحولات کنونى را به جهان موسوم به عرب محدود ميکند٬ با گسترش اعتراض و موج انقلابى در کشورهاى مختلف و بويژه اروپائى بى اعتبارى خود را اثبات ميکند. رابعا٬ و از همه مهمتر درهم شکستن ديوار ضخيم تبليغاتى و عرب ستيزى اى است که در ايران و اسرائيل ريشه دارند و توسط ناسيوناليسم فاشيست مسلک پمپاز ميشود. اگر در ايران شعار "بن على٬ مبارک٬ نوبت سيد على" ايدئولوژى نفرت عرب ستيزى راسيسم ايرانى را درهم کوبيد٬ در اسرائيل شعار "آزادى٬ انقلاب٬ عدالت اجتماعى" و کنار هم قرار دادن "مبارک٬ اسد٬ نتانياهو" موج تبليغات ضد عربى و فاشيستى رسمى دولت اسرائيل را درهم شکست. کارگران در همه جاى دنيا٬ مستقل از هويتهاى کاذبى که بورژوازى براى آنها ساخته٬ برميخيزند و منافع مشترک و اهداف مشترک طبقاتى شان را فرياد ميزنند.

و بالاخره بايد تاکيد کرد حل مسئله فلسطين از جمله در گرو همين به چپ چرخيدن جامعه اسرائيل است. موج هم زبانى و همسرنوشتى کارگران و محرومان در منطقه از مهمترين دستاوردهاى اين تحولات است که طى دهه هاى متمادى زير آوار ناسيوناليسم و مذهب و بيگانه ستيزى مدفون شده بود.  

التحرير مصر
در يکماه گذشته التحرير مصر مجددا جان گرفته است. اينبار توهمات سابق کمتر ديده ميشود. همزمان که در مراکز کارگرى و محلات سازماندهى در پائين در جريان است٬ جوانان و مردم انقلابى براى تحميل خواستهايشان به دولت جديد از ابزار التحرير استفاده ميکنند. اينبار اما ارتش "براى حفاظت مردم" گسيل نميشود٬ خود ارتش در کنار پليس و اوباش امنيتى تلاش ميکند تظاهراتها را متفرق کند٬ تانکها را در ميدانها مستقر کند٬ و به توهم خطرناک "ارتش برادر ماست" مهر پايانى بگذارد.

در مصر همراه با تلاش ارتش و هيئت حاکمه براى بازسازى قدرت بورژوازى٬ صفبندى سياسى طبقاتى تعميق ميشود. کارگران و انقلابيون از آزادى و کار و عدالت اجتماعى سخن ميگويند و ژنرالها و بورژوازى از اعاده وضع موجود. کشمکش سياسى در مصر به شدت و حدت در جريان است و سرنوشت آن بيش از هر زمان به قدرت چپ در بسيج نيرو حول سياستهاى کارگرى و کمونيستى گره خورده است.

ميدان سول اسپانيا
در هفته گذشته مادريد و شهرهاى ديگر اسپانيا شاهد اعتراضات و تظاهراتهاى مجدد عليه سياستهاى دولت بود. معترضان تلاش کردند مجددا ميدان سول را تسخير کنند اما پليس به راه بندان متوسل شد. خيابانهاى مادريد اما شاهد فريادهاى بلندتر معترضان بود: "بيکارى و فقر نميخواهيم"٬ "دولت نماينده ما نيست"٬ "قوانين انتخاباتى عليه حقوق شهروندان است"٬ "قوانين اقتصادى در خدمت سرمايه داران است"٬ و ...

مردم به روشنى ميگويند تغيير ميخواهند٬ از نابرابرى و تقسيم ثروت به شيوه کنونى ناراضى اند٬ و هزينه بحران سرمايه داران را نميخواهند بپردازند. کارگران و مردم محروم در دفاع از معيشت و زندگى و حرمت خود بميدان آمدند که توسط سرمايه و دولتهاى سرمايه دارى مورد تهاجم وسيع قرار گرفته است.

تهاجم مجدد دولت در يونان عليرغم اعتراضات شديد روزمره به تحرک در اسپانيا و ايتاليا و پرتقال دامن زده است. سرنوشت يونان کم و بيش سرنوشت اين کشورهاست. گسترش اعتراضات در فرانسه و انگلستان و ديگر کشورهاى اروپائى عليه سياست رياضت اقتصادى حتمى است. سرمايه دارى در همه کشورها براى نجات خود از بحران راهى جز کوبيدن طبقه کارگر و اعمال فقر و بيحرمتى بيشتر ندارد و کارگران و مردم محروم نيز بدرست منشا بحران و مشکلات کنونى را حاکميت و نظم سرمایه داری ميشناسند و خواستار برچیدن آنند.

سوريه در آستانه سقوط
در ماههاى گذشته معلوم بود و ما تاکيد کرديم که انجام به اصطلاح اصلاحات در سوريه دير شده است. سوريه به قصابخانه مردمى تبديل شده که هر روز و هر هفته در تظاهراتها با تانک و توپ و گلوله و قمه در ابعاد گسترده به قتل ميرسند. فقط در سه روز گذشته رژيم بشار اسد ١۴٠ تظاهر کننده را به قتل رساند. آمار مفقودين و دستگير شدگان به بيست هزار نفر رسيده است. حاکميت بعثى سوريه اميدوار است روى دوش قتل عام گسترده از سرنگونى نجات پيدا کند اما مردم با قاطعيت بيشترى شعار "الشعب يريد اسقاط النظام" را سر ميدهند. ارتش دچار شکافهاى عميق تر شده و بشار اسد در پايان راه است. سقوط حکومت سوريه تاثيرات جدى در معادلات سياسى منطقه و بويژه تضعيف اسلام سياسى و مشخصا جمهورى اسلامى دارد. شکستن کمر حکومت سوريه٬ در تنگنا قرار گرفتن حزب الله لبنان٬ و طرح دولت مشترک فلسطينى حماس – الفتح٬ تخته پرش تهاجم مردم در ايران به حکومت اسلامى خواهد شد. بشار اسد بايد برود٬ رژيم بايد برود. *


٢ اوت ٢٠١١